از ایــن رسوایی شیرین، جهان زیـر و زبـر باشد
تــمام خط خطی هایم ، سراســر دردســر باشد
بسانِ شمع میســوزم ، من امشب در فراقِ تــو
چه فرقی می کند جانم ،شبِ من کِی سحر باشد
به آن زخمی که در این دل ، تو با عشقت نهان کردی
قسم بر جان شیرینت که آن هم ، بی خطـر باشد
هزاران بـار می میــرم از ایـن آتش که افکنـدی
حریقِ چشمِ سرمستت ، به جانم شعله ور باشد
تبسّـم های شیرینت ، چنـان شوری کنــد برپــا
طنیــن واژه هایم در سرت ، کِی بی اثــر باشد
در این ظلمت که با موسیقی لبخند ، روشن شد
دلــم از این سکوتِ پُر هیـــاهو ، با خبــر باشد
چــرا در سینه ام پر می زنی ، همچون پرستویی
بمان در این قفس عشقم ، که بیرون پر خطر باشد ...
#لیلی_یاری / #leiliyari / #لیلی
دفترچه شعر و ترانه...برچسب : نویسنده : 3hamidmasumid بازدید : 245