دفترچه شعر و ترانه

متن مرتبط با «باران چت» در سایت دفترچه شعر و ترانه نوشته شده است

باران

  • باران که می بارد دستانی چهل ساله با ماهی سیاه کوچکی به خانه می آیند امواجی در چشم هایش می پیچید می گوید خانه ای دارم رو به باد و دیواری قصه می گویم چیزی بیاد نمی آورد مادر مهتاب زیاد دیده دد سینه کوه زمزمه می کند  برای کوچ رفته بایاتی زمزمه می کند شب نمی آید از دور کوه در آتشی نرم جوانه ای سینه اش را می تراشد پلنگی به دامان به ماه می نگرد من به آبشوران نگاه می کنم مرغابی های زیادی در آن مرده اند شب مانده به ماه با چشمانی که بویکوه و کتاب می دهند با گیسوهای بلندش می دوم من دستان چهل ساله کوچک می شود  روی چشم هایم چشمه می نوشد مادر ایستاده گم شده با خیالی دور می داند  وقتی گرفتار ماه شدی با کوه پرواز می کنی. Ptth//hamidmasumi.blogfa.com ۹۵/۰۸/۲۲ #لیلامحبوبی  #شعرمعاصر  #شعر_دیگر  ,باران چت,باران کوثری,باران ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها